از آخرین باری که نوشتم خیلی میگذره. کلی اتفاقا فتاده که نمیدونم از کدوم بگم. خدا رو شکر اتفاق بدی نیفتاده البته همشم خوب نیست. بعد تولدم در ۹۸ خیلی چیزا عوض شد. کرونا کل زندگیمون مختل کرد. عروسیمون کنسل. قرار بود ۲۰ فرودین عروسی بگیریم اما نشد هی زمانشو عوض کردیم ولی نشد. یادمه فرودین 99 همه جا قرنطینه شد. امید اومد و کل عید رو موندیم تو خونه. واقعا عین فیلما شده. با ماشین میومدن هشدار میدادن که بیرون نیاید. همه جا رو با ضدعفونی کننده ضد عفونی میکردن. الکل و ماسک هم که شد جز واجبات زندگی. اولش گیر نیومد به هر شخص کلا ۳ تا بیشتر نمیدادن. کل عید 99 رو یادمه. تفریحمون این بود که یا میرفتیم باغ اونم کم یا این که با ماشین میرفتیم یه دوری میزدیم. نمیتونم بگم بد بود. چون کلی گیم زدیم فیلم دیدیم کتاب خوندم. تااااا اینکه شد 20 فرودین. مامان اینا گفتن بریم سر خونه زندگیمون. چون معلوم نبود چی میشه. همین کارو هم کردیم.دقیقا چهارشنبه سوری جهاز رو بردیم و سال تحویل تهران بودیم. بعدش برگشتیم تبریز. دوباره 20ام منو امید باقی وسایلا رو جمع کردیم و با ماشینمون به راه افتادیم. سر همه پلیس راهها نامهای که از دانشگاه گرفته بودیمو نشون میدادیم. وگرنه اجازه خروج نمیدادن. هوا افتضاح بود. باد و بارون و برف و .... یه جای تو جاده چنان بارونی گرفت که ۱ متری خودمونو نمیدیدم. با هزار مصیبت رسیدیم کرج و یهو وسط راه پولوس ماشین شکست و موندیم تو راه تا امداد بیاد و اینا کلی اذیت شدیم. بلاخره شب فک کنم 11،15 رسیدیم خونمون. فکر نمیکنم هیچ عروسی مثل من بره خونشبعدش زندگیمون شروع شد. به من پیشنهاد کاری شد. با اینکه حقوقش خیلی کم بود اما قبول کردم. چون میدونستم جای پیشرفت داره. کم کم رفتم سر کار. این وس سلام سلام...
ادامه مطلبما را در سایت سلام سلام دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : omidhaleh بازدید : 85 تاريخ : چهارشنبه 15 تير 1401 ساعت: 1:37